شنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۷21:2bameriنهال تازه رسی گفت با درختی خشککه از چه روی، ترا هیچ برگ و باری نیستچرا بدین صفت از آفتاب سوختهایمگر بطرف چمن، آب و آبیاری نیستشکوفههای من از روشنی چو خورشیدندببرگ و شاخهٔ من، ذرهٔ غباری نیستچرا ندوخت قبای تو، درزی نوروزچرا بگوش تو، از ژاله گوشواری نیستشدی خمیده و بی برگ و بار و دم نزدیبزیر بار جفا، چون تو بردباری نیست کتاب: جامعه شناسی خودمانی / حسن نراقی...
ما را در سایت کتاب: جامعه شناسی خودمانی / حسن نراقی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sistaniran بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1397 ساعت: 5:52